چند وقت پیش بود که به محمد یه ویس دادم، اونم روی تلگرام. فکر کنم ۲ ساعت و ۴ دقیقه شد، نه؟ خب من آدم درونگراییم. خیلی هم درونگرام و کم پیش میاد حرف بزنم. اما امان از وقتی که بخوام حرف بزنم. یهو سه ساعت روی منبرم. حالا میگم درونگرا، نه که فکر کنی عین مرغ مریض یه گوشه کز کردما نه! ترجیحم اینه که خیلی دم‌پر آدما نپلکم.

بگذریم از این حرفا، چیزی که مهم بود این بود که سپیده گفت «چرا زنگ نزدی بهش؟ چرا ویس دادی انقدر طولانی؟» خب سپیده مارکتره، کارش حرف زدن با مردم و رفتن روی مخه، طبیعیه بخواد زنگ بزنه، اسمس بده، ایمیل بفرسته، اصلا واتسپت یهو پیام بده بگه «بیا این خودکار رو بخر». بهش گفتم «خب زنگ بزنم اونم میخواد حرف بزنه».

انتظار این جواب رو نداشت، ولی نمی‌دونست که چقدر من میام حرف بزنم و از خودم دفاع کنم و ملت پریدن تو حرفم. نذاشتن حرف بزنم، نذاشتن ایده بدم، اصلا گور بابای حرف و ایده سگ یه کاری کرد؛ نذاشتن غر بزنم! نذاشتن جوک بی‌مزه بگم.

همین شد که از این به بعد یا وقتی حرف می‌زنم دهنتو ببند، یا از جلو چشمام خفه شو!